نی‌ نی سایت

خاطرات و تجربیات بچه داری: خلاصه ای از نی نی سایت




خاطرات و تجربیات بچه داری: خلاصه ای از نی نی سایت

بچه داری. . . چه کلمه ای! پر از عشق، خستگی، شادی، نگرانی و هزاران حس دیگه. تو این سال ها که عضو نی نی سایت بودم، یه عالمه تجربه خوندم و یه عالمه چیز یاد گرفتم. این پایین خلاصه ای از 18 تا از مهمترین چیزهایی که یاد گرفتم رو می نویسم:

اینا فقط یه کوچولو از دریاست. امیدوارم به دردتون بخوره:

  • ✔️

    کولیک نوزاد:

    انگار یه درد بی درمونِ که فقط با صبر و حوصله و روش های مختلف آروم میشه.
  • ✔️

    شیر مادر:

    بهترین غذا برای بچه، ولی گاهی اوقات یه چالش بزرگ!
  • ✔️

    خواب نوزاد:

    یه افسانه! هر کی گفت نوزادش راحت می خوابه، یا خیلی خوش شانسه یا داره دروغ میگه!
  • ✔️

    دندان درآوردن:

    تب، بی قراری، لثه های ملتهب. . . خلاصه که یه دوره سخته.
  • ✔️

    واکسن زدن:

    استرس مامان، گریه بچه. . . ولی لازمه!
  • ✔️

    غذا دادن به بچه:

    یه جنگ تمام عیار! گاهی با قاشق، گاهی با بازی، گاهی هم با التماس!
  • ✔️

    راه رفتن بچه:

    یه لحظه شیرین و فراموش نشدنی!
  • عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

  • ✔️

    حرف زدن بچه:

    اولین کلمه ها مثل یه معجزه می مونن!
  • ✔️

    پوشک گرفتن:

    یه مرحله حساس و پر چالش!
  • ✔️

    مهمونی رفتن با بچه:

    یه برنامه ریزی دقیق می خواد!
  • ✔️

    مسافرت رفتن با بچه:

    یه کوله بار تجربه!
  • ✔️

    بیماری بچه:

    قلب مامان از جا کنده میشه!
  • ✔️

    ترس های بچه گانه:

    یه دنیای خیالی که باید درکش کرد.
  • ✔️

    خواب شبانه:

    آرزوی هر مادری!
  • ✔️

    نق زدن بچه:

    یه نشونه از نیازهاش!
  • ✔️

    بازی کردن با بچه:

    بهترین راه برای ارتباط برقرار کردن باهاش!
  • ✔️

    تربیت بچه:

    یه مسئولیت بزرگ و مهم!
  • ✔️

    عشق مادرانه:

    یه حس بی نهایت و وصف ناشدنی!

اینا فقط یه سری از نکات مهم و پرتکرار بودن. یادتون باشه هر بچه ای با بقیه فرق داره و مهم تر از همه، به غریزه مادریتون اعتماد کنید.

همیشه بهترین ها رو برای بچه هاتون آرزو می کنم.






خاطرات بچه داری: 18 تجربه از نی نی سایت


خاطرات بچه داری: 18 تجربه از نی نی سایت

1. شب بیداری های بی پایان

همه میگن شب بیداری سخته، ولی تا تجربه نکنی نمی فهمی چه خبره! انگار دیگه شب از زندگی ت حذف میشه. یادمه یه بار از شدت خستگی، شیشه شیر رو به جای دهن بچه، گذاشتم رو پیشونیش!بعدها یاد گرفتم چطور با چای و قهوه خودم رو سرپا نگه دارم. بهترین کار این بود که نوبتی با همسرم شیفت بیداری رو تقسیم می کردیم. آهنگ لالایی تو این شبها، بهترین دوست آدمه. گاهی با خودم فکر می کردم کاش میشد یه دکمه می زدم و بچه یه ساعت خاموش میشد!ولی با همه اینها، دیدن چهره آرومش موقع خواب، همه چیز رو جبران می کرد.

2. دلشوره های بی امان

یه سرفه، یه تب کوچیک، یه بی قراری ساده، کافی بود تا منو برسونه به اورژانس. انگار یه رادار 24 ساعته داشتم که فقط دنبال نشونه های بیماری تو بچم بود. یادمه یه بار از بس نگران بودم، فکر کردم تب داره، در حالیکه دست خودم یخ کرده بود!بعدها فهمیدم که کمی آرامش و اعتماد به نفس، خیلی کمک میکنه. خوندن مقالات نی نی سایت و مشورت با بقیه مادرها، خیلی بهم آرامش میداد. آموختم که هر علامتی نشونه فاجعه نیست و باید منطقی برخورد کنم. البته هنوزم وقتی مریض میشه، دلم می ریزه!

3. شیرین کاری های فراموش نشدنی

اولین قدم، اولین کلمه، اولین خنده. . . همه این لحظات مثل یه فیلم جلوی چشمم رژه میرن. یادمه اولین بار که گفت “مامان”، انگار دنیا رو بهم دادن. یه بار یه عالمه ماست مالیده بود به سر و صورتش و داشت با خودش آواز میخوند!فیلم گرفتن از این لحظات، بهترین کاری بود که می تونستم انجام بدم. با تماشای این فیلم ها، خستگی روز از تنم در میاد. حتی خرابکاری هاش هم برام شیرینه!این لحظات، قلب آدم رو پر از عشق می کنه.

4. جنگ با غذا

غذا دادن به بچه، یه پروژه نفس گیره!هواپیما بازی، قایم باشک، ادا درآوردن. . . همه اینها رو امتحان کردم تا یه قاشق غذا بدم بهش. یه بار یه عالمه سوپ پرت کرد به طرفم!بعدها فهمیدم که تنوع دادن به غذا و صبوری، خیلی مهمه. تهیه غذاهای انگشتی هم خیلی کمک کرد. مهم تر از همه، اصرار نکردنه! وقتی نمی خواد، یعنی نمی خواد. هنوزم غذا خوردنش یه کم با جنگ و جداله، ولی خیلی بهتر شده.

5. تعویض پوشک های بی شمار

فکر کنم اگه تعداد پوشک هایی که عوض کردم رو حساب کنم، یه رکورد جهانی ثبت میشه!یه بار وسط عوض کردن پوشک، یه فواره زد بالا!یادمه اوایل خیلی استرس داشتم که درست تمیزش کنم. بعدها دیگه چشم بسته این کار رو انجام می دادم. پماد سوختگی، بهترین دوست من بود. الان دیگه خودش همکاری میکنه و این خیلی خوبه. حس می کنم تو این زمینه، یه متخصص شدم!

6. حمام های پر دردسر

حمام بردن بچه، یه ماجراجویی تمام عیاره. جیغ و داد، سر خوردن، آب بازی. . . همه اینها تو حمام اتفاق می افته. یه بار صابون رفت تو چشمش و یه عالمه گریه کرد. بعدها یاد گرفتم که از اسباب بازی های حمام استفاده کنم. حوله گرم و یه ماساژ کوچولو بعد از حمام، خیلی حالش رو خوب میکنه. الان دیگه عاشق حمام رفتنه!حس می کنم تو حمام، یه کم به آرامش می رسم.

7. دندان درآوردن و دردسرهایش

دوران دندان درآوردن، دوران سختی بود. بی قراری، تب، اسهال. . . همه اینها با هم میومد. یه بار از شدت درد، تمام انگشتاشو می جوید. بهره‌گیری از ژل دندان و دندونی، کمی کمک میکرد. سرد نگه داشتن دندونی هم خیلی خوب بود. آغوش گرم من، بهترین مسکنش بود. خوشبختانه این دوران هم تموم شد.

8. بیماری های دوره ای

سرماخوردگی، آنفولانزا، آبله مرغان. . . انگار یه لیست بلند بالا از بیماری ها منتظر بچم بود. یه بار مریض شد و منم ازش گرفتم، اون موقع بود که فهمیدم بدترین چیز اینه که هم تو مریض باشی هم بچت. تقویت سیستم ایمنی بدنش، خیلی مهمه. شستن دست ها و رعایت بهداشت، کلید اصلیه. واکسن ها رو هم نباید فراموش کرد. استراحت کافی و تغذیه مناسب هم خیلی کمک میکنه. وقتی مریض میشه، تمام دنیام تیره و تار میشه.

9. ناآرامی های شبانه

گاهی شب ها بی دلیل بیدار میشه و گریه میکنه. دل درد، کابوس، ترس از تاریکی. . . هزار تا دلیل میتونه داشته باشه. یه بار تا صبح بیدار بود و فقط گریه میکرد. نوازش کردن و حرف زدن باهاش، معمولا آرومش میکنه. چراغ خواب و پخش لالایی هم میتونه مفید باشه. گاهی بغلش میکنم و باهاش قدم میزنم تا بخوابه. این شب ها خیلی خسته کننده است، ولی چاره ای نیست.

10. حسادت به بچه های دیگر

طبیعیه که گاهی حس کنم بچه های دیگه خیلی باهوش تر، مودب تر یا خوشگل تر از بچه من هستن. یه بار یه مامانی تعریف میکرد که بچش از 2 سالگی انگلیسی حرف میزنه، دلم گرفت. ولی باید به این فکر کنم که هر بچه ای یه سری استعدادها و توانایی های خاص خودش رو داره. مقایسه کردن بچه ها، کار درستی نیست. باید روی نقاط قوت بچم تمرکز کنم و بهش اعتماد به نفس بدم. هر بچه ای یه الماسه، فقط باید تراشش داد. یاد گرفتم که به جای حسادت، از بقیه مادرها ایده بگیرم.

11. کمبود وقت و انرژی

بعد از بچه دار شدن، دیگه وقتی برای خودم نمیمونه. یه بار یه مهمونی دعوت بودم، ولی از شدت خستگی نتونستم برم. انرژی برای انجام کارهای روزمره هم به زور دارم. ولی باید سعی کنم یه تعادلی بین نیازهای خودم و بچم برقرار کنم. کمک گرفتن از همسرم و بقیه اعضای خانواده خیلی مهمه. حتی یه ربع استراحت هم میتونه خیلی کمک کنه. یاد گرفتم که خودم رو در اولویت قرار بدم.

12. مسئولیت پذیری بیشتر

بچه دار شدن، یعنی قبول مسئولیت یک انسان دیگه. دیگه نمیتونم مثل قبل بی خیال باشم. یه بار یه اشتباهی کردم که باعث ناراحتی بچم شد، خیلی عذاب وجدان گرفتم. سعی میکنم همیشه بهترین تصمیم ها رو برای بچم بگیرم. تربیت درست بچه، یه وظیفه سنگینه. باید الگوی خوبی برای بچم باشم. این مسئولیت، من رو به یه آدم قوی تر تبدیل کرده.

13. مدیریت مالی

هزینه های بچه دار شدن، خیلی زیاده. پوشک، شیرخشک، لباس، اسباب بازی. . . همه اینها پول میخواد. یه بار مجبور شدم از پس اندازم برای خرید دارو استفاده کنم. باید یه برنامه ریزی مالی دقیق داشته باشم. صرفه جویی کردن و خرید وسایل دست دوم هم میتونه کمک کنه. سلامتی بچم از همه چیز مهم تره. یاد گرفتم که چطور با کمترین امکانات، بهترین ها رو برای بچم فراهم کنم.

14. تغییر سبک زندگی

بعد از بچه دار شدن، سبک زندگیم کاملا عوض شد. دیگه نمیتونم هر وقت دلم خواست برم سفر یا مهمونی. یه بار بلیط کنسرت خریده بودم، ولی مجبور شدم کنسلش کنم چون بچم مریض شد. باید خودم رو با شرایط جدید وفق بدم. سفر رفتن با بچه هم تجربه جالبیه. مهمونی رفتن با بچه هم میتونه لذت بخش باشه. فقط باید یه کم صبورتر باشم.

15. ارزش قائل شدن برای لحظات کوچک

بچه دار شدن، باعث شد که بیشتر قدر لحظات کوچک زندگی رو بدونم. یه لبخند ساده، یه آغوش گرم، یه بوسه کوچیک. . . همه اینها برای من خیلی ارزشمنده. یه بار بچم یه نقاشی برام کشید، خیلی خوشحال شدم. باید از این لحظات لذت ببرم. این لحظات، خیلی زود میگذرن. باید تو ذهنم ثبتشون کنم. این لحظات، زندگی رو قشنگ تر میکنه.

16. صبور بودن و بردباری

بچه داری، صبر زیادی میخواد. گاهی بچم یه کاری میکنه که خیلی عصبانی میشم، ولی سعی میکنم خودم رو کنترل کنم. یه بار یه گلدون رو شکست، ولی من بهش چیزی نگفتم. باید یاد بگیرم که صبور باشم. داد زدن و عصبانی شدن، هیچ مشکلی رو حل نمیکنه. باید با مهربونی و آرامش با بچم صحبت کنم. صبوری، بهترین سلاح من در برابر مشکلاته.

17. یادگیری مداوم

بچه داری، یه پروسه یادگیری مداومه. هر روز یه چیز جدید یاد میگیرم. یه بار بچم یه سوالی پرسید که نمیدونستم جوابش رو، مجبور شدم برم تو اینترنت و تحقیق کنم. باید همیشه به روز باشم. خوندن کتاب و مقاله، دیدن فیلم های آموزشی و شرکت در کلاس ها، خیلی کمک میکنه. باید همیشه در حال یادگیری باشم. این یادگیری، من رو به یه مادر آگاه تر تبدیل میکنه.

18. عشق بی قید و شرط

عشق به بچه، یه عشق بی قید و شرطه. حتی اگه بدترین کارها رو هم انجام بده، باز هم دوستش دارم. یه بار یه دروغی بهم گفت، ولی باز هم بغلش کردم و بهش گفتم که دوستش دارم. این عشق، قوی ترین انگیزه من برای زندگی کردنه. این عشق، قلبم رو پر از شادی میکنه. این عشق، من رو به یه آدم بهتر تبدیل میکنه. این عشق، همه چیزه.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا